روزاول |یک‌وجب‌زیرآب
روزدوم |آرماتوربند
روزچهارم|چراغ‌مطالعه

روزپنجم |کرم‌ها
روز هفتم |ماندگاری
روز نهم |سینک
روزدهم |موشک‌زپرتی
روزیازدهم |نگاره‌های ماه
روز دوازدهم |گردی‌های فلزی

روزسیزدهم
|چروک‌ها

«دستات رو از هم باز کن ... دست چپت رو بده عقب‌تر ... حالا شروع کن از سمت راست به تا زدن... این‌جوری ...»
مجتبا این را می‌گوید و خودش هفت‌متر دورتر از من،
 شروع می‌کند به تا زدن پارچه‌ی سفید. و من همین‌طور خیره‌اش مانده‌ام تا این طرف‌را درست به قرینه‌ی آن‌طرف تا بزنم. 
هنوز چشمم به چروک‌هاست. می‌پرسم:
«اگر اتو می‌زدیم بهتر نبود؟ می‌شد مثل عمامه‌ی خودت»
می‌خندد و می‌گوید:
«با اتو درست نمی شود. عمامه‌ی نو را هر کارش کنی چروک دارد. باید زیاد سرت بگذاری و زیاد بشوری‌اش تا صاف شود»
راست می‌گوید. این دومین‌بار است که می‌خواهم از این عمامه کار بکشم. بار اول فاطمیه بود. جنوب کرمان. سه روز برای محو چروک‌ها کافی نیست. حتا اگر راهی این سفر پانزده روزه هم بشوم، باز عمامه‌ام از نو بودن نمی‌افتد. 
هجده‌روز عمامه به سر داشتن برای یازده سال سربازی! خیلی کم است.
حالا نشسته‌ام و با خودم حساب می‌کنم که چند روز زدن به دل بیابان‌ها لازم است تا چروک پارچه‌ی عمامه‌ام پاک شود؟ باید برای چند نفر آیه و روایت بخوانم؟ چند مساله‌ی شرعی بگویم؟ پای درد‌ و دل چند دل شکسته بنشینم؟ به امامت، برای چند نفر نماز بخوانم؟
 دیشب تمام شده و هنوز خبری از سفر به جنوب خراسان به دستم نرسیده. نکند این‌بار هم قرار نیست عمامه‌ روی سر بگذارم؟ دلم آشوب می‌شود. این پارچه هنوز پر از چروک است.


مچاله‌ها:
یک. ای‌دی‌اس‌ال‌مان وصل شد بالاخره

دو. تبلیغ وظیفه‌ی همه‌ی طلبه‌هاست.
البته مدل‌هایش فرق می‌کند.
سنتی‌ترینش، عمامه روی سر گذاشتن و رفتن بین مردم است

سه. ماه توی آسمان امشب گردِ گرد می‌شود.
نصف مهمانی گرد شد و رفت. نصف دیگرش مانده فقط
دعای افتتاح + دعای ابوحمزه
توفیق‌تان شد و در این روزهای مانده خواندید، حتما
همه را دعا کنید

چهار. اگر قسمت شد و به تبلیغ، رفتم بیابان‌های خراسان جنوبی
بعد مثلا طالبان آن‌جا من را دست‌گیر کردند
و از کله‌پا شدنم فیلم ستاندند و دیدید،
حلال کنید کلا. حتا شما دوست عزیز!



دعای روز سیزدهم:
اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذارِ وصَبّرنی فیهِ على كائِناتِ الأقْدارِ ووَفّقْنی فیهِ للتّقى وصُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِكَ یا قُرّةَ عیْنِ المَساكین...........خدا! امروز تمیزم کن از «چروک» و کثیفی‌ها. و بهم صبر بده به هرچی که تو زمین و آسمون برام مقدر شده. و توفیق بده که اهل تقوا بشم و هم‌نشین خوب‌هات. به حق یاری‌گریت ای نور چشم!