107 | چشموچاه
حتی بعد از اینکه بلوار پیامبراعظم افتتاح شد، حتی بعد از جابجایی در شماره دو و سوت و کور شدن محوطه پشت ساختمان مسجد، هنوز آوازه چاه مسجد جمکران از منارههای سفیدش بلندتر است. از رونق افتادن چاه یکی از آرزوهای همهی کسانی است که دوست دارند سایه شایعه و خرافهپرستی از سر مسجد هزار ساله جمکران برداشتهشود.
روزهای اول که لباس خادمی مسجد را پوشیده بودم، ساعتها مینشستم روبهروی چاه و به مردم زل میزدم. به پیر و جوانی که یکی ایستاده، یکی نشسته و یکی تکیه داده به دیوار عریضه* مینوشتند، کنار چارچوب فلزی چشمهایشان را میبستند، نیت میکردند و کاغذ تا شده را به موازات قطرههای اشکی که از گوشه چشمشان سر میخورد، میسُراندند توی چاه. همان لحظهها شیطنتی توی سرم گل میکرد که بروم جلو و درست وسط حس و حال معنویشان بلند داد بزنم و بگویم که این چاه، مقدس نیست! نه فقط مقدس که حتی چاه هم نیست. گودالی است سه متری که حاج عبدالله ـ خادم مسجد ـ جوانتر که بوده با بیل و کلنگ گوشه مسجد کنده است.
مسجد جمکران قرنها پیش چشمه و چاه داشته. میگویند جایی نزدیک محراب بوده و معدود آدمهایی که برای نماز و نیاز میآمدند، نه فقط از آب چشمه استفاده میکردند، که گاهی دردِ دلشان را به قلم آورده و به آب روان میانداختند.
نیاز به دردِ دل، همان زبان بینالمللی و مشترکی است که طول زمان تغییرش نداده و نمیدهد. همان چیزی است که گاهی صفحهی وبلاگها، پستهای اینستاگرام و فیسبوک و توئیترهای ما را شبیه عریضهنویسیهای چاه جمکران میکند. بنویسیم، بیآنکه بدانیم دقیقا چه زمانی کجای این عالم نوشته ما خوانده میشود. فقط خیالمان راحت این است که «کسی» میخواند.
من هنوز از آن دسته آدمهایی هستم که دلم میخواهد سایه شایعه و خرافه پرستی از سر مسجد هزار ساله جمکران برداشته شود، اما تجربه نیمه شبهای مسجد جمکران، لحظههای معاشرت با زائرهای روستایی و شهری، بیسواد و تحصیلکرده، جوان و پیر و تماشای صداقت و پاکی آنها که گوشهای آرام زل میزنند به گنبد فیروزهای مسجد، وادارم کرده به اتفاقاتی که در مسجد جمکران میافتد جور دیگری نگاه کنم.
حالا اگر فرصتی دست بدهد و روبروی چاه عریضه بنشینم و زل بزنم به آدمها، هیچ شیطنتی توی سرم گل نمیکند که تاریخچه گودال حاج عبدالله را برایشان واگویه کنم. که فقط با خودم تکرار میکنم که هرچند این چاه مقدس نباشد و به هیچ چشمه و آبی وصل نباشد، اما اشکها و چشمهایی که وقت نوشتن عریضه میجوشد بیتردید مقدس است.
* عریضهنویسی، نوعی توسل جستن به اهلبیت (ع) است
از طریق نامهنگاری،که در روایات معتبر آداب خاصی برایش آمده است.
مثلا اینکه نامه به آب روان یا چاه انداخته شود.
یک: نیمهشعبان 87، همچهروزی اولینپست اولینوبلاگم را نوشتم.
دو: این متن با نام «اشکهای مقدس» در همشهری2 منتشر شده.
سه: تقسیمکار کردهایم. نوشتهها با من، تصویرها با فاطمه.
شاید برای ادامه، باهم برویم بیان و همانجا بمانم.
صفحه تلگرامی:https://telegram.me/MahDisharifl